نقش آموزش در موسسات خیریه
ضرورت آموزش و تخصصگرایی در مدیریت نهادهای خیریه و اجتماعی
بیتردید، همه ما کمابیش با تأثیر آموزش در زندگی روزمره آشنا هستیم، اما نقش آموزش در پیشبرد نهادهای اجتماعی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اصولاً خرد جمعی میتواند در بهبود کارایی انجمنها اثرگذار باشد، بهشرط آنکه تنها بر پایه نظرات گروهی نباشد و پیوست منطقی و علمی داشته باشد. در اینجاست که آموزش معنا پیدا میکند. چه بسیار تصمیمات جمعی که میتوانند ویرانگر باشند و برای نهادهای مردمی زیانهای سنگین به بار آورند. از این رو، ضروری است که مدیران نهادهای اجتماعی هر یک در حوزهای تخصص داشته باشند. اصولاً تمام مؤسسات خیریه و انجمنهای غیرانتفاعی با مسائلی چون مالیات، قانون کار، تأمین اجتماعی و دیگر مسائل مرتبط مواجه هستند، و داشتن تخصص یا تجربه در این زمینهها میتواند راهگشا باشد. نویسنده این سطور همواره جای خالی آموزش برای مدیران انجمنها را احساس میکرد، تا اینکه یکی دو سال پیش دورههای مدیریت اجرایی با همکاری ستاد سازمانهای مردمنهاد و بنیاد تعالی زندگی برگزار شد. این جلسات که بر حوزههای مرتبط با فعالیت این مجموعهها متمرکز بود، برای من بسیار سودمند بود. گرچه به نظرم این دورهها کوتاه بودند، اما به این نتیجه رسیدم که اگر این آموزههای سودمند فراگیر شوند، میتوانند از شکلگیری اشتباهات جبرانناپذیر جلوگیری کنند. ای کاش رشتهای دانشگاهی در زمینه مدیریت نهادهای مردمی ایجاد شود یا مهارتهای مرتبط با این حوزهها از طریق آموزشهای ویژه ارائه گردد. متأسفانه در کشور ما، از اشتباهات مدیران بهسرعت میگذرند و آنچه باقی میماند، انباشته بدهیهایی است که سالها یک شرکت یا سازمان را درگیر میکند. گویی فرصت بیپایانی برای آزمون و خطا وجود دارد، و عجیب آنکه کمتر کسی از این اشتباهات درس میگیرد. اما باید دانست که در انجمنها و خیریهها، همانطور که منابع مادی محدود است، فرصت آزمون و خطا نیز وجود ندارد. زیرا ایجاد منابع جدید بسیار دشوار است و هزینههایی که میتوانست صرف اهداف سازمان شود، هدر میرود. بنابراین، آموزش و ارتقای مهارتهای مدیریتی، گامی ضروری برای پیشگیری از این آسیبها و تضمین موفقیت نهادهای اجتماعی است.