لذت حرکت در دنیای محدودیتها

folder_open
آموزشاخبار بهزیستی
commentبدون دیدگاه
لذت حرکت در دنیای محدودیتها

لذت حرکت در دنیای محدودیتها

#نشریه_تن‌آوا، #شماره_11. #تناسب_و_سازگاری_اجتماعی: بخش دوم.

•نام مقاله: FITTING IN SOCIALLY.

•تناسب و سازگاری اجتماعی: بخش دوم.

•نویسنده: دوریس ام. ویلوبی.

•مترجم: #پریسا_جهانشاهی.

•منبع: Future Reflections.

منتشر‌شده در وب‌سایت محله‌نابینایان (www.gooshkon.ir).

#بازی‌های_آزاد گاهی اینطور به نظر می‌رسد که دیگران همه به اطراف می‌دوند و #توپ_بازی می‌کنند. چگونه یک #کودک_نابینای_دبستانی «به ویژه پسربچه‌ها» را به #بازی‌های_گروهی وارد کنیم؟ در ابتدا بیایید اینگونه تصور نکنیم که او احتمالا نمی‌تواند توپ‌بازی کند. او قطعا می‌تواند در یک موقعیت تحت نظارت و مناسبسازی شده بازی کند و دوستانش شاید مایل باشند که در گنجاندن این مناسبسازی  در طول بازی خودجوششان مشارکت کنند. او قادر است به توپی که در ارتفاع مناسب و در موقعیتی ثابت قرار دارد، ضربه بزند یا از #توپ_زنگدار استفاده کند. ضربه‌زدن در بازی کیکبال، به ویژه اگر پرتاب‌کننده در فاصله نزدیک ایستاده باشد، توپ را با دقت بغلتاند و هنگام رها‌کردنش «به گیرنده نابینا» اعلام کند، حتی می‌تواند آسانتر باشد. #بازیکن_نابینا قادر است در هر موقعیتی که باشد، به سمت صدایی که به وی هشدار می‌دهد، دویده یا به همراه یکی از دوستانش به‌دوَد. همچنین بیایید فرض را بر این نگذاریم که #بچه_نابینا در طول بازی، قادر نیست آزادانه به‌دوَد. او می‌تواند انعطاف‌پذیر بوده، بازوی کسی که در حال دویدن است را بگیرد و با پرسیدن سوالاتی بفهمد که چه بازی‌ای در جریان است. با این وجود، گاهی اینطور به نظر می‌رسد که پیوستن به بازی‌های خودجوش، سختترین کار بوده و او ممکن است برای انجام این امر به کمی زمان و راهنمایی نیاز داشته باشد. مدتی بچه‌های دیگر را زیر نظر بگیرید تا ببینید آنها واقعا چه کارهای مختلفی انجام می‌دهند. آیا آنها برای بازی در جعبه‌های شنی، گرفتن توپ، پریدن از روی طناب و تاب‌خوردن، مکث می‌کنند؟ اگر کودک نابینا در برخی فعالیت‌های غیررسمی، شرکت کند، به تدریج قادر به افزایش مشارکت خود خواهد بود. البته بچه‌های دیگر در حقیقت علاوه‌بر دویدن و توپ‌بازی، بسیاری فعالیت‌های دیگر را نیز انجام می‌دهند. شنا، اسکیت، و دیگر ورزش‌های انفرادی هم دارای محبوبیت هستند. امکانات زمین بازی معمولا مشکل خاصی ایجاد نمی‌کنند. دانشآموزان نابینای ابتدایی باید مانند سایر کودکان، روش استفاده از تجهیزات زمین بازی و دیگر وسایل را یاد بگیرند. #بازی‌های_رومیزی_مناسبسازی‌شده را به وی عرضه داشته و اطمینان حاصل کنید که او با چگونگی انجام این بازی‌ها آشناست. پیشنهاد چسباندن #برچسب‌های_بریل به بازی‌ها را مطرح کنید. خوب است که گاهی اوقات یک موقعیت خودمانی را بازسازی کنیم. یک دوست می‌تواند نقش همراه کودک نابینا را بر عهده گیرد و این مسوولیت به نوبت به صورت چرخشی و با رعایت زمان‌بندی در میان بچه‌های داوطلب تقسیم شود. در طول #بازی‌های_داخل_سالن، می‌توان برای لحظات اولیه همه بچه‌ها را به فعالیت‌های مشخصی مشغول کرد تا به طور غیرمستقیم، جایگاهی مناسب برای کودک نابینا نیز مشخص شود. گاهی یک همراه می‌تواند کودک را به هنگام بازی همراهی کند. معمولاً ترکیبی از روش‌های گوناگون به منظور راهنمایی بهترین راه است. از افراط در #مراقبت_مداوم یا رها‌کردن کامل کودک به حال خود پرهیز کنید. چگونگی مدیریت #بازی‌های_خودجوش در مدرسه را به والدین بیاموزید و آنها را تشویق کنید تا در منزل نیز راهنمایی‌ها و راهکارهای مشابهی را به کودکان ارائه دهند. ادامه دارد…!   گوش کن، محله ای برای همه.

خاطراتی از مدرسه خزائلی: فوتبال و زندگی در دنیای نابینایان

با خواندن این مقاله در فضای مجازی، به یاد دوران نوجوانی و خاطرات زیبای مدرسه خزائلی افتادم. ما در مدرسه خزائلی در دنیایی زندگی می‌کردیم که فاصله‌ها بین ما بسیار کم بود. افراد نابینا، کم‌بینا و معلمان تقریباً مانند دوستانی صمیمی بودند. یکی از خاطرات زیبای آن دوران، زنگ ورزش بود که همه به آن علاقه داشتیم. شاید برای افراد بینا سوال باشد که یک فرد نابینا در زنگ ورزش چه فعالیتی می‌تواند انجام دهد، با توجه به اینکه آگاهی کاملی نسبت به محیط اطراف ندارد و بازی‌های مناسب برای او محدود هستند. اما ما یاد گرفته بودیم که حتی در همین محدودیت‌ها هم می‌توان از زندگی و لحظات لذت برد. در زنگ ورزش، پس از یک نرمش خوب و دویدن در حیاط کوچک مدرسه خزائلی – که با وجود کوچکی، بسیار باصفا بود – سراغ فوتبال می‌رفتیم. یکی از دوستان دروازه‌بان می‌شد، باقی مدافع و مهاجم. به این ترتیب یکی از دوستان نقش توپ‌پخش‌کن یا به قول فوتبالی‌ها، بازی‌ساز را بر عهده می‌گرفت و فوتبال خوبی بازی می‌کردیم. شاید برخوردهایی پیش می‌آمد یا گاهی توپ در باغچه می‌افتاد و ما در وسط حیاط به دنبال توپ می‌گشتیم، اما ما هم گل می‌زدیم و از گل زدن به دروازه حریف لذت می‌بردیم. با اینکه تقریباً نابینا بودم، پست مهاجم را بازی می‌کردم و گاهی گل هم می‌زدم. شاید در زمین بازی با معلم خودمان برخورد می‌کردیم، اما همین برخوردها و بازی‌ها برایمان جذاب بود. این بازی‌ها ما را از سکون و یکنواختی نجات می‌داد. کیفیت بازی ما شاید به اندازه فوتبال افراد بینا نبود، اما مهم این بود که تکاپو داشتیم. یکی از دوستان روزی توپی به مدرسه آورد که درون آن سنگریزه ریخته شده بود. این ابتکار، ایده‌ای از یکی از دوستان خلاق ما بود. ما با این توپ بسیار خوش می‌گذرانیدیم، چون صدای توپ هنگام پاس دادن به ما کمک می‌کرد تا راحت‌تر حرکت کنیم. به نظر من، افراد نابینا باید تحرک بیشتری در زندگی داشته باشند، زیرا بی‌تحرکی می‌تواند موجب آسیب‌های جسمی و روانی شود. من در نوجوانی آنقدر اعتمادبه‌نفس داشتم که حتی در کوچه با بچه‌های محل فوتبال بازی می‌کردم. گاهی حرف‌های دیگران ناراحت‌کننده بود، اما من از بازی لذت می‌بردم. در مدرسه یاد گرفته بودیم که با داشته‌های اندک، از زندگی و بازی لذت ببریم.

مطالبی که شاید دوست داشته باشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

11 − هفت =

keyboard_arrow_up
رفتن به محتوا